پای دار...

جویبارلحظه ها

ازتهی سرشار ... جویبارلحظه هاجاریست

 

فقط یکـ گامـ دیگر مانده تا پای بلند دار:
کمیـ آهسته تر شاید.. .نه! محکمـ تر قدمـ بردار...
به شدتـ خسته امـ از خود به سختی خسته امـ از تو
بیا ای جانـ ناقابلـ بیا دستـ از سرمـ بردار...
خدا می داند ای مردمـ دلمـ چونـ ساقه ی گندمـ
نمی رقصد به جز با گلـ نمی میرد به جز با خار...
نه با منـ نسبتی دارمـ نه از اقوامـ انسانمـ
مرا از من بگیر و دستـ موجودی دگر بسپار
خودتـ بنشینـ قضاوتـ کنـ اگر تو جای منـ بودی
چه می گفتی به این مردمـ؟ چه می کردی به این دیوار؟
خدایا گر چه کفر استـ اینـ ولی یکـ شبـ از این شبـ ها
فقط یکـ لحظه- یک لحظه- خودتـ را جای منـ بگذار...



+نوشته شده در 15 آبان 1391برچسب:,ساعت11:24توسط miss zeynab | |